- مشخصات كتاب
- كليات
- چيستي علم اصول
- قوانين و شرايط استدلال و استنتاج چيست؟
- دو اصطلاح «مقام ثبوت» و «مقام اثبات» به چه معناست؟
- علم اصول يعني چه؟
- اجتهاد رأي يعني چه؟ آيا شيعه اين نوع اجتهاد را قبول دارد؟
- اجتهاد مورد قبول شيعه به چه معناست؟
- آيا سوابق ذهني و اطلاعات خارجي در استنباط و فتواي فقيه موثر است؟
- تصويب و تخطئه به چه معناست؟
- مقصود از خارج فقه و اصول چيست ؟
- تاريخچه علم اصول
- بنيان گذاران علم اصول چه كساني بودند و چرا اين علم رواج يافت؟
- انتقادات اهل حديث و اهل رأي و قياس، از همديگر چه بود؟
- عامل رشد و نفوذ طرز فكر اخباريگري چيست؟
- اجتهاد يعني چه و سابقه تاريخي آن در استنباط احكام چگونه است؟
- اخباريين چه كسانى اند؟
- اخباري به چه معناست و اخباريون چه كساني هستند و فرق اخباري و اصولي در چيست؟
- اخباري به چه گروهي از علماء گفته مي شود؟ آيا پيروي از آنان صحيح است؟
- فرق بين اصوليين و اخباريين در چيست ؟
- اخباري گري يعني چه؟ آيا تمسك به احاديث اخباري گري است؟ آيا حدي براي استفاده از تعقل وجود دارد تا از اخباري گري خارج شويم؟
- اخباري به چه معناست؟ و اخباريون چه كساني هستند؟ و فرق اخباري و اصولي در چيست؟
- چيستي علم اصول
- مسايل اصولي
- با توجه به آيه 6 سوره حجرات از چه نظر خبري كه فاسق بياورد نياز به تحقيق دارد؟
- چرا اصوليين بحث حجيّت ظواهر آيات را مطرح كردهاند. مگر جاي ترديد است كه يك فقيه ميتواند ظواهر آيات كريمه قرآن را مورد استناد قرار دهد؟
- عدهاي معتقدند كه: «دلالت ظواهر آيات بر مقاصد كاملاً ظني است نه قطعي، در حاليكه دلالت نصوص قرآن بر مقاصد قطعي است» آيا اين سخنان درست است؟
- چرا گاه آنچه را عقل انسان نفى مى كند، شارع نفى نمى كند؟
- قاعده لاضرر در چه مواردى به كار برده مى شود؟
- برهان بر چند قسم است؟
- فرق ترجيح بلامرحج و ترجح بالامرحج چيست؟
- آيا مخالفت با اوامر ارشادى موجب عقاب خواهد شد؟
- آيا جلمه ما حمى به العقل حكمى به الشرع، آيه قرآن است؟!
- آيا قول غير معصوم حجت است ؟
- آيا دو واژه اهم و مهم در مسائل شرعي هم وجود دارد. در چه حوزه هايي اين دو واژه صادق است؟
- چرا تجزي را در كنار احتياط, تقليد و اجتهاد ذكر نكرده اند و آيا تجزي جايز است ؟ عدم ذكر تجزي آيا منافاتي با آيه لايكلف الله ندارد؟
- تفاوت دليل با بينه چيست.
- آيا جمله ما حمي به العقل حكمي به الشرع، آيه قرآن است؟!
- مقدّمه واجب چيست؟
- عرف يعني چه ؟ چرا بسياري از احكام ما بر پايهء چنين اصل سستي بنا شده است , كه يك روز يك چيز را مي پذيرد و روز ديگر ردّ مي كند؟!
- آيا قطع كشفي از اقسام قطع طريقي ميباشد؟
- آيا عقل در جعل و كشف حكم شرعي مي تواند دخالت كند؟
- وجه تباين واضح و اساسي قطع طريقي با قطع موضوعي طريق در چيست؟
- آيا "لا تقف ما ليس لك به علم" عمل كردن به آنچه را كه ظني است، حرام نكرده است؟
- چرا علما در بعضي از مسائل با يكديگر اختلاف نظر دارند؟
- برخى معتقدند كه حسن و قبح مطلق و ثابت نيستند , حتى امورى مثل عدل و ظلم نيزمتفاوتند . مثلا شلاق زدن زناكار در اسلام عدل است اما در جوامع غربى ظلم است .
- «قاعده ملازمه» و مفهوم آن چيست؟ معناي قاعده (كلما حكم به العقل حكم به الشرع ) چيست ؟
- منظور از خبر واحد چيست؟ديدگاه اصوليون در مورد خبر واحد چيست؟
- «تعادل» و «تراجيح» يعني چه؟
- «مباحث مشترك» اصولي، كه هم به كتاب مربوط است و هم به سنت، چيست؟
- اصول عمليه
- قياس
- اجماع
اصول
مشخصات كتاب
نويسنده : مرکز ملی پاسخگوئی به سوالات دینی
ناشر : مرکز ملی پاسخگوئی به سوالات دینی
كليات
چيستي علم اصول
قوانين و شرايط استدلال و استنتاج چيست؟
پرسش
قوانين و شرايط استدلال و استنتاج چيست؟
پاسخ
براي رسيدن به (مدلول) يقيني احتياج به شناخت راه هاي استدلال منطقي داريم و روش استدلال و استنتاج بر سه نحو است: 1 - قياس 2 - تمثيل 3 - استقراء
در حقيقت اگر بخواهد استلال، قطعي و يقيني و بدون شبهه و شك باشد، بايد از راه قياس منطقي وارد شد و الا تمثيل و استقراء روشهاي يقيني براي رسيدن به نتيجه نيستند.
اما قياس كه روش علمي است. به اين صورت است كه هر قياسي مشتمل بر يك عده قضاياي يقيني باشد زيرا اگر يكي از مقدمات يقيني نباشد نتيجه، يقيني نخواهد بود چون نتيجه اي كه بدست مي آيد تابع أخسّ مقدمتين است. مثلاً اگر بگوئيم: (اين ميز است) و (گمان مي كنم كه هر ميزي از چوب باشد) نمي توانيم به نتيجه قطعي دست يابيم يعني نمي توانيم به طور قطع بگوئيم. (اين ميز از چوب است) بنابراين شرط اساسي براي نتيجه گيري اين است كه مقدماتي كه در طريق استدلال است، هم يقيني باشد. هر گاه از مقدمات علمي به نتيجه يقيني دست يافتيم به اين استدلال قياس مي گويند بنابراين شرط استنتاج بر نحو قياس اين است كه مقدمات يقيني باشد، شرط ديگر اين نحوه استدلال اين است كه واسطه اي در كار باشد تا به وسيله آن بتوانيم به نتيجه برسيم. مثلاً مي گوئيم: (اين چوب است). و (هر چوبي و زنش از آب سبكتر است). پس نتيجه مي گيريم كه اين چوب نيز از آب سبكتر است. همان طور كه مشاهده ميشود حد وسط يا واسطه در استدلال كلمه چوب است. شرط سوم اين است كه مقدمه دوم (كبري) كلي باشد. شرط چهارم